پارت شصت و دوم

زمان ارسال : ۳۲۸ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 5 دقیقه

حورا که آن روز از رفتن به خانه‌‌ی مادرش منصرف شده به او اطلاع داده بود زمان مناسب‌‌تری به دیدنش می‌‌رود زودتر به خانه رفته برای این‌‌که مرتضی را غافل‌‌گیر کند شام خوشمزه‌‌ای پخته بود و قصد داشت آن شب فقط او را بخنداند و هر ناراحتی از بابت همسر سابق و پسرش داشت از دلش بیرون بریزد. تاپ صورتی قشنگی با شلوار جین روشن پوشیده موهایش را دورش ریخته و آرایش ملیحی کرده بود که در اولین نگاه ا

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • ماهرخ

    00

    رمان قشنگیه . فقط یه چیزی !سجاد از لحاظ شرعی محرم حورا نمیشه

    ۷ ماه پیش
  • راضیه نعمتی | نویسنده رمان

    ممنونم عزیزم. سجاد به حورا محرمه با این حال پوششی که داشت رو مقابل پسر شوهرش مناسب ندید.

    ۷ ماه پیش
  • Zarnaz

    ۲۰ ساله 00

    عالی بود مرسی راضیه جونم ❤️❤️

    ۷ ماه پیش
  • راضیه نعمتی | نویسنده رمان

    ❤🧡💜

    ۷ ماه پیش
  • مریم گلی

    10

    به امید روزی که سجاد هم رابطش با حورا خوب بشه ،دمت گرم نویسنده جان

    ۱۱ ماه پیش
  • راضیه نعمتی | نویسنده رمان

    زنده باشی عزیزم ♥️⚘

    ۱۱ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.