سهمی از عشق به قلم راضیه نعمتی
پارت شصت و دوم
زمان ارسال : ۳۲۸ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 5 دقیقه
حورا که آن روز از رفتن به خانهی مادرش منصرف شده به او اطلاع داده بود زمان مناسبتری به دیدنش میرود زودتر به خانه رفته برای اینکه مرتضی را غافلگیر کند شام خوشمزهای پخته بود و قصد داشت آن شب فقط او را بخنداند و هر ناراحتی از بابت همسر سابق و پسرش داشت از دلش بیرون بریزد. تاپ صورتی قشنگی با شلوار جین روشن پوشیده موهایش را دورش ریخته و آرایش ملیحی کرده بود که در اولین نگاه ا
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.
راضیه نعمتی | نویسنده رمان
ممنونم عزیزم. سجاد به حورا محرمه با این حال پوششی که داشت رو مقابل پسر شوهرش مناسب ندید.
۷ ماه پیشZarnaz
۲۰ ساله 00عالی بود مرسی راضیه جونم ❤️❤️
۷ ماه پیشراضیه نعمتی | نویسنده رمان
❤🧡💜
۷ ماه پیشمریم گلی
10به امید روزی که سجاد هم رابطش با حورا خوب بشه ،دمت گرم نویسنده جان
۱۱ ماه پیشراضیه نعمتی | نویسنده رمان
زنده باشی عزیزم ♥️⚘
۱۱ ماه پیش
ماهرخ
00رمان قشنگیه . فقط یه چیزی !سجاد از لحاظ شرعی محرم حورا نمیشه